گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
داستان راستان
جلد اول
در ميقات


مالك بن انس ، فقيه معروف مدينه ( 1 ) ، سالی
در سفر حج ، همراه امام صادق ( ع ) بود . به ميقات رسيدند و هنگام‏
پوشيدن لباس احرام و
تلبيه گفتن - يعنی ذكر معروف لبيك اللهم لبيك رسيد - ديگران طبق معمول‏
اين ذكر را به زبان آوردند و گفتند . مالك بن انس متوجه امام صادق شد ،
ديد حال امام منقلب است ، همينكه می‏خواهد اين ذكر را برزبان آورد ،
هيجانی به امام دست می‏دهد و صدا در گلويش می‏شكند ، و چنان كنترل اعصاب‏
خويش را از دست می‏دهد كه می‏خواهد بی‏اختيار از مركب به زمين بيفتد .
مالك جلو آمد و گفت : " يابن رسول الله ، چاره‏ای نيست ، هرطور هست‏
اين ذكر را بگوييد " .
امام فرمود :
" ای پسر ابی عامر ! چگونه جسارت بورزم و به خود جرئت بدهم كه لبيك‏
بگويم ؟ لبيك گفتن به معنای اين است كه خدايا تو مرا به آنچه می‏خوانی‏
با كمال سرعت اجابت می‏كنم ، و همواره آماده به خدمتم . با چه اطمينانی‏
با خدای خود اين طور گستاخی كنم ، و خود را بنده آماده به خدمت معرفی‏
كنم ؟ اگر در جوابم گفته شود : " لا لبيك " آن وقت چه كار كنم