در ميقات
مالك بن انس ، فقيه معروف مدينه ( 1 ) ، سالی
در سفر حج ، همراه امام صادق ( ع ) بود . به ميقات رسيدند و هنگام
پوشيدن لباس احرام و
تلبيه گفتن - يعنی ذكر معروف لبيك اللهم لبيك رسيد - ديگران طبق معمول
اين ذكر را به زبان آوردند و گفتند . مالك بن انس متوجه امام صادق شد ،
ديد حال امام منقلب است ، همينكه میخواهد اين ذكر را برزبان آورد ،
هيجانی به امام دست میدهد و صدا در گلويش میشكند ، و چنان كنترل اعصاب
خويش را از دست میدهد كه میخواهد بیاختيار از مركب به زمين بيفتد .
مالك جلو آمد و گفت : " يابن رسول الله ، چارهای نيست ، هرطور هست
اين ذكر را بگوييد " .
امام فرمود :
" ای پسر ابی عامر ! چگونه جسارت بورزم و به خود جرئت بدهم كه لبيك
بگويم ؟ لبيك گفتن به معنای اين است كه خدايا تو مرا به آنچه میخوانی
با كمال سرعت اجابت میكنم ، و همواره آماده به خدمتم . با چه اطمينانی
با خدای خود اين طور گستاخی كنم ، و خود را بنده آماده به خدمت معرفی
كنم ؟ اگر در جوابم گفته شود : " لا لبيك " آن وقت چه كار كنم